سال ها
به انتظارت ایستادم.
تنهایی
ازدریچه های قبیله
سرک کشیده بود!
نه تو بودی
نه من .
نه من بودم و
کسی!
من
بانگاه برادرانت
از تو
دور می شدم،
و تو
ازنفیرم
حرفی نمی زدی !
دیوارهای جهنم خود ساخته را
چه کسی برمی داشت ؟
کدام این دریچه ها
به سوی تو
بازخواهد شد؟
کلیدِ کدام شکوهِ شکسته ای ست ،
افتاده
در چاه انتظار!
*** 1376«آبادان»