« متاثرازمقاله وطرحی در یکی ازروز نامه ها»
درون تنگ خیال
میان آیینه و آب
تو برحباب خاطره ها سوار خواهی شد
و من به انتظار تو ای ما هی گریز
به آبشار خلوتِ نگاه تو می آیم
زندانی منی
امّا
دریغ از لحظه ای کوتاهی!
و ماهی تنگ خیال من شکست:
«تو و تمام فراخنای این سامان
من وحسرت یک لحظه آزادی!
*** 1377-«آبادان»
*ترکیب«ماهی گریز»ازشاعرمعاصراحمد شاملو ست »
چشمان تو
درد همیشگیاش را
بامن سرود
ومن گریستم
که انهدام ستون های خانه را
می دیدم!
***
خیابان که می روی
دو نفر با هم می آیند
خوب
نگاه که می کنی
به هم خیلی شبیه اند
نزدیک که می شوی
دوست نه
دشمن هم نیستند!
***
ماهیگیر
روی لنج
لنج فروریخته
قلّابش را
به دریا ریخت
ومن
وقتی که برمی گردم
ای کاش
رفته باشد!
***
زیر بارش تگرگ
مردی
زنش را
گم کرده بود
فرزندان حادثه
بزرگ می شوند
امّا
زندگی نمی کنند!
*** 1377-«آبادان
دیروز
زنی را دیدم
می گفت:
«خود را به آب
خواهم انداخت»
و امروز
درکناره های بهمنشیر
جسدی یافتند
که مرد بود!
من
بارها
خود را
به دار خیال
آویخته ام
نمی دانم
شاید من باشم!
*** 1376-«آبادان»
هرخواهشی
نگاه استوار غروری را
به لرزه در خواهد آورد
و فروخواهم ریخت
آن گاه
که شکست ها
درآشکوب خیال من
دوباره می رویند!
***
و تو
اگر چه آشنای منی
بیگانه هم
نخواهی ماند
وقتی
که هستی ما
قطره
قطره
آب می شود
ازرنجی که می بریم!
***
ای آشنای همیشگی
مسافر همزادت را
پا به پای تو
تاکجا بکشانم؟
آیانمی شود
گاهی ،نگاهی
میان دو آشنا
قسمت ... کرد؟
*** 1376-«آبادان»